نویسنده: آمنه علی جان زاده




 

مشخصات کتابشناختی:

جمعی از نویسندگان، روش شناسی تفسیر علمی قرآن، تهران: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، مؤسسه نشر مهر، 1389.
***

اشاره

مجموعه مقالات این کتاب، مقالاتی است که به مناسبت برگزاری دومین همایش ملی پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه پس از طی ارزشیابی متعدد منتشر شده است.
در میان گرایش ها و سبک های گوناگون و جدید تفسیری، تفسیر علمی و گرایش علمی، گرایشی که در آن آیاتی که اشارت علمی دارند با توجه به یافته ها و داده های علمی تبیین می شود جاذبه، بیشتری به ویژه در میان نسل جوان بدست آورده است. تفسیر علمی قرآن کریم سابقه ای هزار ساله دارد ولی در دو قرن اخیر که برخی از کشفیات علوم تجربی توسط دانشمندان بر آیات قرآن منطبق شده موجب شده است که چنین گرایشی در تفسیر یکی از روش ها و گونه های تفسیری مهم معاصر به شمار آید. در میان مفسران اهل سنت و شیعه مفسران بزرگی، برخی از آیات قرآن را با استفاده یافته های علوم تجربی تبیین و تفسیر کرده اند. البته تفسیر علمی آثار مثبت و منفی فراوانی داشته برخی از مفسران راه افراط را پیش گرفته و در تفسیر آیات علوم تجربی را اصل تلقی کرده و آیات قرآن را فرع بر داده های تجربی گرفته اند که موجب به تزلزل واداشتن استحکام قطعی قرآن شده و حقانیت دین را مورد اتهام قرار داده است. برخی نیز راه اعتدال را طی کرده و در تفسیر علمی، آیات قرآن را اصل دانسته و علوم تجربی را در استخدام مسیر پی بردن به مفهوم و معنی بهتر آیات درآورده اند و این کار را طریقی برای پی بردن به یکی از وجوه اعجاز قرآن و طرح قرآن در میان نسل جدید قرار داده اند. با توجه به خواستگاه و تفسیر علمی قرآن در عصر کنونی به جهت پیشرفت و رشد سریع علوم تجربی، و اثبات اعجاز علمی قرآن و جلوگیری از انحراف و افراط برخی از مسلمانان در تفسیر علمی قرآن و در نهایت برای دفاع از دین اسلام تفسیر صحیح علمی قرآن با رعایت معیارها و ضوابط تفسیر ضروری و لازم می نماید. امروزه بشر به جهت تحولات سریعی که در عرصه های فکر و اندیشه بشری اتفاق می افتد با مکاتب و افکار تازه ای مواجه است. امروز دیگر سخن از ایمان و کفر مطرح نیست سخن از تفسیر مومنانه یا ملحدانه از متون مقدس دینی و مسائلی همچون فلسفه زبان و هرمنوتیک و... مطرح است. اگرچه در عالم اسلام اکثر متفکران و اندیشمندان دینی همیشه بر این باور بوده اند که خداوند از فرستادن قرآن کریم مقصود و معنی خاصی را منظور کرده است و بر همین اساس نیز علم تفسیر را برای یافتن معانی قرآن کریم ایجاد کرده اند؛ و برای راه یابی به مقصود خداوند سبحان گرایش ها و روش های گوناگون تفسیری را پدید آورده و تنوع بخشیدند، روش هایی چون روش های روایی، عقلی، علمی، رمزی، موضوعی و... گرایش هایی مانند گرایش های اشعری، معتزلی، فقهی،‌ فلسفی، عرفانی، کلامی، تربیتی و موضوعی و... ناگفته نماند که در این میان روش تفسیر علمی و علم محوری در تفسیر، یعنی انطباق آیات با علوم تجربی جاذبه بیشتری، به ویژه در میان نسل جوان بدست آورده است. البته نباید از نظر دور داشت که انطباق دادن آیات قرآن بر یافته های متزلزل علمی ممکن است موجب به تزلزل واداشتن استحکام قطعی قرآن شده و مصداقی بر تفسیر به رای و روایت «من فسر القرآن فقد افتری علی الله الکذب»شود. به همین منظور لازم است در تفسیر علمی قرآن و استفاده از تئوری ها و فرضیه های علوم تجربی در تبیین و تفسیر کلام الهی، با توجه بر چیستی تفسیر علمی بر رعایت ضوابط و شرایطی که تفسیر سریع و مشروع از قرآن بر آن ها مبتنی است تأکید و توجه کافی انجام پذیرد. با توجه به آنچه گفته شد در این مختصر سعی بر آن است که ضمن تعریف تفسیر علمی قرآن کریم موضوع ضروری بودن آن در شرایط کنونی مورد بررسی قرار گیرد. قرآن کریم هر چند کتاب هدایت است و انبیای الهی نیز برای هدایت انسان ها به سوی معنویت و خداوند آمده اند، ولی در راستای این هدف از اشارات علمی نیز استفاده کرده و موارد بسیاری از مسائل خلقت زمین و آسمان، مشارق و مغارب، خورشید و ماه، ستارگان، شب و روز، ابر و باران، انسان و حیوان، و ده ها مسئله مربوط به آفرینش جهان هستی را ذکر و در موارد زیادی از چگونگی خلقت انسان و خصوصیات روحی و روانی او سخن گفته است، که مفسر قرآن در برابر این دسته از آیات نمی تواند بی تفاوت باشد و ناچار باید نکات پیچیده آن را بیان کرده و موضع قرآن را در برابر بسیاری از مسائلی که خود به آن ها پرداخته شرح دهد. اگر در این کار آیات براساس داده های علمی تبیین شود همان گونه که در تفاسیر مأثور در پرتو روایات و در تفسیر عقلی بر مبنای مقدمات عقلی به تفسیر آیات می پردازند، تفسیر علمی صورت گرفته است. به دیگر سخن چون قرآن کلام وحی بوده و در طرح نظریات علمی قصد جدی دارد لازم است برای پرده برداری از معانی آیاتی که اشارات علمی دارد از علوم موجود هر عصر بهره جسته میان یافته های قطعی علوم، با قرآن رابطه برقرار کرده و دست کم سازگاری و عدم تضاد را ثابت کرد، این کار را تفسیر علمی می گویند. در قرآن کریم مطالب و اسرار علمی زیادی مطرح است که در عصر نزول قرآن برای بشر ناشناخته بوده و پس از پیشرفت علوم در سده های اخیر کشف شده است بر همین اساس تفسیر علمی قرآن کریم سابقه ای هزار ساله دارد، ولی در دو قرن اخیر که برخی از کشفیات علوم تجربی توسط دانشمندان بر آیات قرآن منطبق شده تفسیر علمی جاذبه بیشتری بدست آورده و یکی از روش ها و گونه های تفسیری معاصر به شمار آمده است. چنانکه بیان شد تفسیر علمی سابقه طولانی دارد، در میان مفسران اهل سنت فخر رازی(م606ق) به تفسیر علمی اهمیت بسیار داده و در جای جای تفسیرش مباحثی از علم هیئت و نجوم را به مناسبت تفسیر آیات مطرح کرده است. برای نمونه در ذیل تفسیر آیه:[ هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ‌ ] ضمن بحث مفصل می گوید:« اعلم ان القرآن هدنا قد دل علی وجود سبع سموات، و قال اصحاب الهیئة اقرب ها الینا کرة القمر، و فوق ها کرة عطارد، ثم کرة الزهرة، ثم کرة الشمس، ثم کرة المریخ، ثم کرة مشتری، ثم کرة زحل»؛ و یا در تفسیر آیه:[إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنْفَعُ النَّاسَ ]، می گوید:« فنقول: الکلام فی احوال السموات علی الوجه المختصر الذی یلیق بهذا الموضع مرتبد فی فصول الفصل الاول فی ترتیب الافلاک، الفصل الثانی فی معرفة الافلاک، الفصل الثالث فی مقادیر الحرکات، الفصل الرابع فی کیفیة الاستدلال بهذه الاحوال علی وجود الصانع». البته قبل آغاز وحی غزالی متوفای(505ق)در کتاب جواهر القرآن پیرامون تفسیر علمی قرآن کریم سخنانی گفته و معتقد شده است که فهم برخی از آیات نیازمند یادگیری دانش های گوناگون چون هیئت، نجوم، طب و... است ولی تفسیری ارائه نداده است که بتوان عنوان تفسیر علمی قرآن کریم بر آن نهاد. پس از فخر رازی گرایش به تفسیر علمی در برخی تفسیرهای اهل سنت که متأثر از تفاسیر قبل از خود بوده اند به صورت محدودتری ادامه یافت. بیضاوی متوفای 791 در تفسیر خود، تفسیر علم گرایانه از برخی آیات را مطرح کرده است. برای مثال در تفسیر آیه[ وَ لَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ‌]، می گوید:« و لقد جعلنا فی السما بروجاً اثنی عشر مختلفه الهیئات و الخواص علی مادل علیه الرصد وال تجربة مع بساطة السماء» در آسمان برج های دوازده گانه مختلف الهیئت و خواص قرار دادیم بنابر آنچه رصد و تجربه بر آن دلالت می کند. زرکشی(م794ق) از قرآن پژوهان بزرگ اهل سنت نیز گرایش علمی در تفسیر داشته است وی در ضمن فصلی که با عنوان« فصل فی حاجة المفسر الی الفهم و التبحر فی العلوم» می نویسد: کسی که از علوم زمانه خود بیشتر بداند، نصیبش از حقیقت قرآن بیشتر است. الوسی نیز که در سال 1217هجری قمری از دنیا رفته است در تفسیر خود برخی از آیات را با روش تفسیر علمی، تفسیر کرده است. پس از الوسی در قرن چهاردهم گرایش علمی در تفسیر قرآن گسترش فراوان یافته و شتاب بیشتری پیدا کرد و افراد بیشتری با نگاه علمی به آیات قرآن نگریسته به تفسیر قرآن پرداختند. افرادی چون محمد ابن احمد الاسکندرانی متوفای 1306هجری. در تفسیر«کشف الاسرار النورانیه القرآنیة»، عبدالرحمان کواکبی متوفای 1320هجری در کتاب«طبایع الاستبداد و مصارع الاستبعاد» و محمد عبده متوفای 1325 هجری در «تفسیر جزء عم». بعد از محمد عبده کتاب های تفسیری کامل و مستقلی با روش علمی تدوین یافت، نخستین تفسیر کامل قرآن که با رویکرد علمی به نگارش درآمده تفسیر الجواهر فی تفسیر القرآن است و طنطاوی اولین کسی است که همه آیات قرآن را موافق با علوم امروزین تفسیر کرده است. پس از طنطاوی گرایش علمی در تفسیر قرآن میان تفاسیر اهل سنت ادامه پیدا کرد و کتاب های زیادی تدوین شد که آیات را با دید و گرایش علمی تفسیر کرده اند. در میان مفسران شیعی شاید نخستین کسی که کوشیده است تا میان آیات قرآن و یافته های علمی هماهنگی پدید آورد شیخ طوسی مفسر بزرگ شیعه است، برای نمونه: در تفسیر آیه[ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشاً وَ السَّمَاءَ بِنَاءً ]. در خصوص کروی بودن و عدم کروی بودن زمین بحث می کند و پس از نقل و قول منجم ها و دیگران به این نتیجه می رسند که کروی بودن زمین که منجمان مطرح کرده اند با آیه شریفه منافات ندارد. پس از شیخ طوسی، ملاصدرا در کتاب تفسیر خود ذیل از آیات بحث هایی از علوم جدید را مطرح کرده و آن ها را مورد نقد و بررسی قرار داده است. در خصوص اقسام تفسیر علمی دیدگاه های گوناگونی مطرح است، گاهی تفسیر علمی به صورت اعتدالی مطرح می شود و گاهی به صورت افراطی که خود انواع مختلفی دارد. شکل اعتدالی تفسیر علمی آن است که با استفاده است از مباحث علم روز آیاتی که متضمن بعضی از مباحث علمی است تبیین شود، یعنی برای فهم بهتر آیات قرآن و کشف معانی و مقصود خدای سبحان از علوم روز استفاده شود و مفسر قصد استخراج علوم روز از قرآن را نداشته باشد. مثلاً در خصوص آیه شریفه[ إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ ] در «تفسیر نمونه»چنین آمده است: سومین چیزی که در آیه تحریم شده، خوردن گوشت خوک است... تأثیر این غذا درخصوص لاابالی گری و مسائل جنسی مشهود است گوشت این حیوان پلید دارای دو نوع انگل خطرناک به نام کرم «تریشین» و یک نوع«کرم کدو» است که تنها کرم«تریشین» کافی است که در یک ماه 15000تخم ریزی کند و در انسان سبب پیدایش امراض گوناگونی مثل کم خونی، سرگیجه، تب های مخصوص، اسهال، دردهای رماتیسمی، کشش اعصاب، خارش داخل بدن، تراکم پی ها ... می باشد آری این روشن بینی که دستوراتش به مرور زمان جلوه تازه ای پیدا می کند تنها برای آیین جاویدان اسلام است. این نوع تفسیر علمی که صورت اعتدالی آن است بین مفسران رایج بوده و هیچ گونه مشکلی ایجاد نمی کند. صورت افراطی تفسیر علمی قرآن کریم به دو نوع است: یک: استخراج علوم از قرآن به این معنا که بعضی خواسته اند همه علوم و ریزه کاری های علوم را از قرآن استخراج کنند. برای نمونه زرکشی در «البرهان» فصلی را با عنوان«فصل فی القرآن علم الاولین و الاخرین» ادعا کرده است که علم اولین و آخرین در قرآن است و «ما من شی الا و یمکن استخراج منه» هیچ چیزی نیست مگر این که می توان آن را از قرآن استخراج کرد، حتی بعضی عمر پیامبر(ص)(63سال) را از آیه[وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا ] استنباط کرده اند. و یا غزالی در جواهرالقرآن فصلی را با عنوان«فصل فی انشعاب سائر العلوم من القرآن» مدعی است که همه علوم در قرآن موجود است و می گوید:« ثم هذا العلوم ما عددناها و ما لم نعدها لیست اوائل ها خارجه عن القرآن... و فی القرآن مجامع علم الاولین و الاخرین... فتفکر فی القرآن و التمس غرائبه لتصادف فیه مجامع علم الاولین و الاخرین و جملة اوائله» دو: تحمیل و تطبیق نظریه ها یا فرضیه های علمی بر قرآن، به این معنا که افرادی سعی دارند به عنوان تفسیر علمی نظریه های اثبات شده علوم و حتی فرضیه های علمی را با آیات قرآن تطبیق کرده و بر قرآن تحمیل می کنند، و سعی دارند وقتی فرضیه ای علمی را پیدا کردند در مقابل آن خاضع شده با هر لطایف الحیلی آیات قرآن را با آن ارتباط دهند. مانند طنطاوی که در تفسیر خود پس از تفسیر لفظی مختصری، به شرح مباحث علمی ای می پردازد و به نظریات دانشمندان شرق و غرب استشهاد می کند، تا مسلمانان را قانع سازد که قرآن کریم پیش از همه به چنین مباحثی اشاره دارد، در عین حال برای استوار ساختن بیشتر تفسیر خود تصویرهای را از گیاهان، حیوانات، مناظر طبیعی، تجربه های علمی و جداول آماری، نقشه های جغرافیایی و جدول های کتاب هزار و یک شب، و کلیله و دمنه و مطالب انجیل و تورات و.. می آورد. و مانند عبدالرزاق نوفل که در کتاب«القرآن و العلم الحدیث» سعی کند با تحمیل یافته های علمی قرآن را تفسیر کند برای مثال درباره آیه شریفه[ هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا ]، می گوید«نفس واحده» یعنی پروتون و «زوج ها» یعنی الکترون و«لیسکن الیها» یعنی حالت آرامشی که بین الکترون و پروتون برقرار شده و در نتیجه، اتم از هم نمی باشد. نتیجه آنکه: تفسیر علمی قرآن کریم را می توان بر سه نوع تقسیم کرد: 1.استفاده از علوم و استخدام آن در فهم بهتر قرآن؛ 2.استخراج علوم و ظرافت های آن ها از قرآن؛ 3.تطبیق و تحمیل نظریه ها و فرضیه های علمی بر قرآن. صورت صحیح و اعتدالی همان نوع اول است و نوع دوم و سوم صورت افراطی و غیرقابل قبول از تفسیر علمی قرآن می باشد. تفسیر علمی دارای آثار مثبت و منفی است، اگر تفسیر علمی به معنای اصل قرار دادن آیات و فرع قرار دادن علوم تجربی بوده و ارتباط آیات و علوم جدید بر اساس ضوابط و قوانین مسلم علم تفسیر باشد، تفسیر علمی کاری است ارزنده و راهی است برای پی بردن یکی از وجوه اعجاز قرآن کریم و طریقی است برای طرح قرآن در میان نسل جدید، کسانی که می خواهند با نگرشی نو به قرآن نگاه کنند. اما اگر تفسیر علمی به گونه ای باشد که علوم تجربی اصل تلقی شده و آیات قرآن فرع بر داده های علمی اتخاذ گردد قهراً تفسیر علمی نه تنها کمکی برای فهم بهتر قرآن نخواهد بود بلکه موجب به تزلزل واداشتن استحکام قطعی آن خواهد شد. و عظمت و شخصیت نازل کننده قرآن و جایگاه حقانیت دین را از بین خواهد برد. بر همین اساس در تفسیر علمی قرآن، نباید به شتاب زدگی گرفتار شد و احیاناً هر چیز که به ذهنمان برسد به قرآن تحمیل کنیم. مرحوم علامه طباطبایی در این خصوص می فرماید:« در این اعصار مسلک تازه ای در تفسیر پیدا شد، و آن این است که جمعی که خود را مسلمان می دانند، در اثر فرورفتگی و غور در علوم طبیعی و امثال آن، که اساسش حس و تجربه است، و نیز غور در مسائل اجتماعی، که اساسش تجربه و آمار گیری است روحیه حس گری پیدا کرده، یا به طرف مذهب فلاسفه مادی و حسی سابق اروپایی تمایل پیدا کرده اند آن ها اشکالی که بر طریق مفسرین گذشته کرده اند، که تفسیرشان تفسیر نیست بلکه تطبیق است، عیناً به خود آنان وارد است، هرچند که دعوی می کنند که تفسیر واقعی قرآن همین است. آن ها نتایج بحث های علمی یا فلسفی و غیر آن را از خارج گرفته و بر مضمون آیات تحمیل می کنند و لذا، تفسیر آن ها سر از تطبیق بیرون آورده است، روی همین جهت. بسیاری از حقایق قرآن را مجاز جلوه داده و آیات را تأویل کرده اند. ضرورت و بایستگی تفسیر علمی قرآن به لزوم شناخت قرآن باز می گردد. اگر قرآن سرچشمه دانش ها و شفای دردها، بهار دل ها و زدایند تاریکی هاست، اگر قرآن را هدایت و درس نیکو زیستن و کسب آگاهی است، باید آن را شناخت و در آیات آن اندیشید تا به عمق آن راه یافت و از رهنمودهایش بهره برد، خود قرآن کریم در اهمیت تدبر و اندیشیدن و آیاتش سفارش ها کرده و مردم را به مطالعه و تفکر در سخنانش تشویق ها نموده است. [کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبَابِ] این کتابی است با برکت که بر تو نازل کردیم تا در آیات آن اندیشه کنند و خردمندان از آن پند گیرند. از سوی دیگر اگرچه قرآن به زبان مردم نازل شده است و هر کسی که عربی را خوب می داند ظاهر معانی را درمی یابد اما به ژرفای معانی و مفاهیم آیات جز با تلاش زیاد و در اختیار داشتن دانش های لازم نمی رسد و به همین جهت خداوند به پیامبر اسلام(ص) دستور داده تا قرآن را شرح و توضیح دهد. [ وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ‌ ] قرآن را به سوی تو فرستادیم تا واضح کنی برای مردم آنچه فرستاده شد به سوی آن ها، و شاید آن ها بیاندیشند. بعضی از اندیشمندان قرآن را کتب تشریع و طبیعت را کتاب تکوین دانسته و بیان داشته اند که رازهای ناگشوده طبیعت را تلاش های علمی کشف می کنند و این مسائل فهم ما از قرآن و کشف رازهای شریعت را بر ما آسان می سازد و فهم ما از قرآن را متحول می کند لذا فهم ما از قرآن به تناسب پیشرفت های علمی متحول می شود و لازم می آید که با تطبیق قرآن با مسائل علمی به رازگشایی از متن قرآن بپردازیم. البته چنان که قبلاً اشاره شد باید از آن دسته حقایق علمی در فهم قرآن کمک گرفت که اثبات شده باشد و نباید فرضیه یا طرحی علمی را شتاب زده بر قرآن تحمیل کرد. بر همین اساس نیاز به تفسیر علمی برای فهم بهتر برخی از آیات قرآن ضروری به نظر می رسد. شاید بتوان عواملی را امروزه نیاز به تفسیر علمی را ضروری می نماید در موارد زیر خلاصه نمود: 1.پیشرفت و رشد سریع علوم تجربی؛ 2.اثبات اعجاز علمی قرآن؛ 3.انحراف برخی از مسلمانان؛ 4.دفاع اندیشمندان اسلامی از دین اسلام.

معیارهای تفسیر علمی

برداشت فهم قرآن کریم مقدمات و شرایطی را لازم دارد که اگر رعایت نشود فهم صحیح و معتبر از آن حاصل نمی شود و فهمنده را به بیراهه برده و تفسیر حقیقی از مقصود خداوند به دست می دهد. تفیسر و برداشت علمی از قرآن کریم نیز از این قاعده مستثنی نیست. در تفسیر علمی قرآن با توجه به چیستی تفسیر علمی رعایت معیارهایی دخیل است که عدم رعایت آن موجب لغزش ها و آسیب هایی می شود که در برخی از تفاسیر شاهد آن بوده و هستیم، عده ای با نام تفسیر علمی خواسته اند با هر لطایف الحیلی آیات قرآن را با یافته ها و حتی فرضیه های علوم تجربی تطبیق داده و نظرات خویش را بر قرآن تحمیل کنند، بر همین اساس لازم است معیارهای تفسیر صحیح علمی مشخص شده و با رعایت آن از لغزیدن به چنین لغزش ها و افراط ها جلوگیری شود که به اختصار به برخی از این معیارها اشاره می شود. معیار اول: رعایت شرایط مفسر است. تفسیر قرآن کریم همانند هر علم دیگری نیازمند تخصص و کسی که بدون احراز شرایط لازم به سراغ تفسیر قرآن برود دچار تفسیر به رأی می گردد که ممنوع است از برخی شرائط مفسر عبارتند از: تسلط بر صرف، نحو، لغت، آگاهی از شأن نزول آیات، اطلاع از علم فقه، آگاهی از احادیث و... عبدالعظیم زرقانی در این خصوص تحت عنوان«العلوم التی یحتاجها المفسر فقالوا: هی اللغة و النحو و الصرف و علوم البلاغة و علم اصول الفقه و علم التوحید و معرفة اسباب النزول و القصص و الناسخ و المنسوخ و الاحادیث المبینه للمجمل و المبهم و علم الموهبة و هو علم یورثه الله تعالی لن به ما علم»؛ 2.معیار دوم توجه به هدف آیات و مسائل علمی در قرآن است، کسی که قصد تفسیر علمی دارد باید توجه داشته باشد که هدف اصلی قرآن هدایت به سوی معنویت و خداوند است ولی در راستای این هدف از اشارات علمی نیز استفاده کرده است به دیگر سخن شأن و جایگاه قرآن هدایت و رهانیدن بشر از ضلالت و گمراهی بوده و اگر در آیه ای اشاره علمی دارد، هدف اصلی نبوده بلکه به جهت شأن هدایتی آن آیه است. قرآن کریم خود می فرماید:[ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ‌ ]؛ 3. معیار سوم تکیه کردن بر قوانین علمی قطعی نه فرضیه ها و حدسیات. مفسر باید در تفسیر علمی خود که از یافته های علوم تجربی برای فهم بهتر قرآن بهره می گیرد باید توجه داشته باشد که در این کار تنها از یافته های قطعی علوم جدید استفاده کند نه فرضیه ها و نظریه های اثبات نشده علوم؛ 4. معیار چهارم این است که یافته های علمی را قطعی و دگرگون ناپذیر تلقی نکند و مسائل علمی را به صورت قطعی به قرآن نسبت ندهد، بلکه به صورت احتمالی مطرح کند. علامه طباطبایی ذیل آیه شریفه[وَ السَّمَاءَ بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ‌ ] می گوید:« احتمال دارد که کلمه «موسعون» از قبیل«اوسع النفقه» باشد که به معنی افزایش است و مقصود توسعه و افزایش آسمان باشد، چنان که مباحث علمی امروز به آن گرایش دارند»؛ 5. از مواردی که تفسیر علمی با مضامین قطعی دینی و شرعی تعارض دارد پرهیز کند.

تفسیر علمی قرآن

تفسیر علمی یک روش خاص، در تفسیر آیات قرآن کریم است که از دیرباز، در بین مسلمانان رواج داشته است. بعضی سابقه آن را از قرن دوم هجری می دانند، ولی ما نمونه های مکتوب آن را از قرن چهارم هجری(در نوشته های بوعلی سینا) یافتیم. هر چند بسیاری از دانشمندان و مفسران در جهان اسلام، اقدام به تفسیر علمی کرده اند و قرآن را با علوم تجربی منطبق نموده اند( مانند طنطاوی در تفسیر الجواهر)ولی کمتر به بررسی مبانی علمی و تفسیر این مسئله پرداخت شده است. در زبان فارسی سابقه این نوع تحقیق(به صورت مستقل)تقریباً صفر است، هر چند بعضی از بزرگان به صورت حاشیه ای متعرض این بحث شده اند(مانند کتاب تفسیر به رای نوشته استاد آیت الله مکارم شیرازی)، اما در زبان عربی در کشور مصر، تحقیقات مفیدی صورت گرفته است و کتاب هایی به طب رسیده است که کمتر متعرض دیدگاه مفسرین پیرو اهل بیت(ع)شده اند. وحی و علوم طبیعی به عنوان دو راه مهم معرفت بشری، همیشه مورد توجه انسان بوده و رابطه آن ها فکر او را به خود مشغول نموده است. در این بین عده ای تلاش کردند تا علم و دین را ناسازگار جلوه دهند. یافته های علوم تجربی را با دستاوردهای وحی قرآنی به اثبات رسانند. هر چند در این میان بعضی راه افراط بر تفریط پیمودند. ولی این تلاش مقدس موردتوجه روشنفکران و دانشمندان علوم مختلف قرار گرفت و قلب ها را متوجه نور قرآن گردانید:‌1.در ابتدای امر به بیان تفسیر در لغت و اصطلاح از دیدگاه مفسران مختلف پرداخته شده است چنانکه مفسرین در بیان ریشه لغت تفسیر برخی آنان را از ماده«فسر» و برخی از ماده«سفر» دانسته اند. اما در مورد معانی اصطلاحی لغت تفسیر فهم نظرات گوناگونی در این رابطه ارائه شده است و در مجموع می توان گفت تفسیر در اصطلاح علمی است که قرآن مجید از حیث دلالت آن بر مراد و مقصد خداوند به قدر طاقت بشری بحث می کند؛ 2. مراد و مقصود علم در تفسیر علمی، در این قسمت به توضیح واژه علم پرداخته شده است، به این معنا که مقصود از علم، همان علم تجربی است و بر اساس دیدگاه مشهور، علوم به چهار دسته عمده تقسیم می شوند. 1. علوم شهودی؛ 2.علوم نقلی؛ 3.علوم عقلی؛ 4.علوم تجربی که به دو شاخه: الف)علوم طبیعی، ب)علوم انسانی، تقسیم می شود اما آنچه که مسلم است به بیان جایگاه علوم تجربی و نقش آن در تفسیر علمی پرداخته می شود. و از سوی دیگر به طور مختصر به بیان اقسام روش های تفسیری پرداخته شده است. و در این بخش به این نتیجه رسیدیم که صحیح ترین و جامع ترین روشی که هر مفسر می تواند در پیش گیرد آن است که بر اساس آن استفاده هرچه بیشتر از امکانات سه گانه قدرت، تفکر و تدبر، مقدمات علمی تفسیر، و ارتباط با مجاری وحی استوار باشد. اما در مرحله بعد به بیان اقسام تفسیر علمی و اینکه می توان تفسیر علمی را به دو قسمت افراطی و اعتدالی تقسیم نمود پرداخته شده، اما آنچه که در بحث تفسیر علمی مهم است نظرات موافقان و مخالفان و قائلان به تفصیل در تفسیر علمی پرداخته شده و از سوی دیگر دلایل این سر گروه به تفصیل بیان شده است و در پایان این تحقیق به بیان معیارهای تفسیری علمی معتبر پرداخته شده است.

تاریخچه

بررسی های به عمل آمده از تاریخچه تفسیر علمی نشان می دهد که:گرایشان علمی در تفاسیر شیعه معتدل تر و همراه با احتیاط بیشتری بوده است و نیز در مجموع تفاسیر علمی محور عمده این گرایشات، آیاتی بوده اند که در زمینه هیئت و نجوم آمده است و بقیه آیات را کمتر دربرمی گیرد.
پیشینه تاریخی تفسیر علمی در غرب: انسان در طول تاریخ، همواره با دو نوع معرفت آشنا بوده: یکی معرفت دینی، یعنی علوم و معارفی که از طریق وحی واله ام، به واسطه پیامبران(ع) به دست او رسیده و او را به طرف خدا و ماورای طبیعت رهنمون شده است و دوم معرفت تجربی و عقلی او که با دقت در پدیده های طبیعی و تفکر، به دست آورده است. اما علوم بشری همواره این گونه مجزا نبوده است. دانشمندان دینی، علوم طبیعی و انسانی در طی هزاران سال، جدا نبودند؛ بلکه گاهی یک نفر در این زمان، فقیه، فیلسوف، پزشک و... بوده است؛ و از طرف دیگر، حوزه ها و موضوعات علوم طبیعی و الهی، به طور کامل و روشن تقسیم نشده بود، از این رو تداخل هایی در دو حوزه به وجود آمده بعضی از دانشمندان علوم تجربی، در مسائل خارج از حوزه خود، یعنی متافیزیک اظهارنظر می کردند و از اینجا بود که تعارض بین علم و دین ظاهر شد. این مسئله خصوصاً در جهان غرب(اروپا) اوج گرفت و در دوران سخت قرون وسطی، دادگاه های تفتیش عقاید را پدید آورد. دوران رویارویی دانشمندان علوم تجربی و دینی، برای علوم و ادیان الهی تلخ و مصیبت بار بود و آثار سوء آن، هنوز در اروپا به چشم می خورد. یکی از آثار سو، سرخوردگی از دین و دینداران بود که موجب گردید تا بسیاری از مکتب های الحادی مانند مارکسیسم پیدا شدند و به اصل دین و دیانت بتازند. این تجربه تلخ موجب شد که انسان ها یکی از این دو راه را انتخاب کنند: الف جدا کردن مطلق حوزه های علم و دین(مانند نظریات کانت، اگزیستانسیالیست ها و پوزیتیویست ها) که بیشتر در اروپا مورد توجه قرار گرفت؛ ب توافق علم و دین که در این راه، بعضی زیاده روی کرده و تداخل علم و دین را قائل شدند و بعضی راه اعتدال در پیش گرفتند و سازگاری علم و دین را پیشنهاد نمودند. آری تطبیق آیات الهی کتاب های مقدس با علوم تجربی، یک واکنش طبیعی در مقابل نفی دین، توسط غربی ها بود و به دنبال تعارضات علم و دین در اروپا اوج گرفت. به عنوان مثال در جریان محاکمه گالیله که عقیده به مرکزیت خورشید و حرکت زمین به دور آن داشت، در متن حکم دادگاه تفتیش عقاید این طور آمده است:« نظر به این که سکونت و مرکزیت آفتاب نسبت به زمین، عقیده ای است ضلالت آمیز و از جهت اختلاف واضح آن با تعالیم مقدس، باطل و منسوخ است...». این متن ظهور کامل در این مطلب دارد که مسیحیان، ‌تعالیم تورات و انجیل را با هیئت بطلیموس تطبیق نمودند، تا آنجا که مخالفت با اصول هیئت بطلیموسی را ضلالت معرفی می کردند؛ ولی این حرکت تفسیری در غرب، ادامه نیافته، زیرا کتاب مقدس پس از رویارویی با علوم جدید هر روز عقب نشینی بیشتری کرد و ناسازگاری آن، با پیشرفت ها و کشفیات علوم تجربی آشکارتر گردید. ایان باربور فیزیک دان معاصر می نویسد:« مدت ها پیش از داروین، دانش علمی، از اخترشناسی کوپر نیکی گرفته تا زمین شناسی جدید، سایه تردیدی بر نسل گرایی«ترک تأویل»کتاب مقدس افکنده بود. به علاوه، تحلیل علمی نصوص کتاب مقدس، تحقیقات تاریخی و ادبی که انتقاد برتر، موسوم شده بود، به دلایل به کلی متفاوتی، رفته رفته خطاناپذیری(معصومیت: مصونیت از خطا)متون مقدس را مورد چون و چرا قرار داده بود». دکتر بوکای می نویسد: تعداد مهمی از مفسران، این هوشیاری را پیدا کرده اند که برای توجیه خطاها دوری از حقیقت ها یا تناقض های قصص عهدین، این عذر را برای مصنفان کتاب مقدس بتراشند که آنان افکار و احساسات خود را به تبعیت از عوامل اجتماعی یک فرهنگ یا اندیشه های متفاوت، بیان می کنند.»

پیشینه تاریخی تفسیر علمی در اسلام:

قرآن با دعوت و تفکر در آیات الهی، مردم را از خواب جهل بیدار کرد. مسلمانان که با فتوحات عظیم در قرن اول هجری، به سرزمین های تازه ای دست یافته بودند، هر روز با افکار نو و ادیان دیگری آشنا می شدند. با فروکش کردن نسبی جنگ ها، تبادل فرهنگی بین اسلام، ادیان و تمدن های ایران، روم و یونان آغاز شد و ترجمه آثار دیگر ملل، در دوره هارون الرشید و مأمون شدت گرفت. ترجمه و تألیف آثار غیرمسلمانان، در زمینه علوم مختلف، موجب شد تا تعارضاتی بین ظاهر بعضی آیات قرآن و علوم جدید به نظر آید. دانشمندان مسلمان در همان ابتدا، در تلاش برای رفع این معضل، دو طریق را انتخاب کردند که به این شرح است: الف: رد مطالب باطل این علوم که برای آگاهی مردم و ارشاد آنان صورت می گرفت؛ زیرا بسیاری از مبانی فلسفی و علمی یونان، قابل خدشه و اشکال بود و از طرفی با دین اسلام هم به معارضه پرداخته بودند؛ ب: انطباق آیات قرآن، با علوم تجربی یونان، تا به مردم ثابت کنند که بر قرآن بر حق و مطالب علمی آن صحیح است. از اینجا بود که روش تفسیر علمی پیدا شد و رشد کرد. این شیوه تفسیری به طور عمده سه دوره داشته است: دوره نخست: از حدود قرن دوم هجری تا حدود قرن پنجم بود که با ترجمه آثار یونانی به عربی آغاز شد. دوره دوم: از حدود قرن ششم شروع شد؛ هنگامی که بعضی از دانشمندان به این نظریه متمایل شدند که همه علوم در قرآن وجود دارد. دوره سوم: که موجب اوج گیری و رشد فوق العاده آن گردید، از زمانی شروع شد که در قرن 18 میلادی به بعد، علوم تجربی رشد کرد. این دوره جدید،‌ به ویژه در یک قرن اخیر، که در جهان اسلام، اثرات خود را در مصر و هندوستان برجای گذاشت.

ردپای تفسیر علمی در روایات

علامه طباطبایی در مورد اینکه چگونه این شیوه تفسیری جای خود را در میان سایر شیوه های تفسیری باز کرد می گوید:« در دوره های اخیر مسلک تازه ای بر مسلک های سابق افزوده شد و آن اینکه جمعی از کسانی که در زمره مسلمانانند بر اثر سروکار داشتن با مطالعات علوم طبیعی که بر اساس حس و تجربه بنا شده و علوم اجتماعی که متکی به آمارهای حسی است، تمایل به مذهب فلاسفه حسی اروپا یا کتب اصالت کار(عمل)پیدا کردند. روی این زمینه گفتند حقایق دینی نمی تواند با اصول علمی(اصولی که همه موجودات را مادی یا از خواص ماده می داند) مخالفت داشته باشد. بنابراین چنانچه در مطالب دینی موضوعاتی برخلاف دیده شود، مانند عرش و لوح و قلم، حتماً باید از طریق قوانین مادی توجیه شود. علامه آنگاه نتیجه می گیرد که این گروه به دلیل ناصحیح شمردن روایات به دلیل تحریف و مداخله ای که در آن ها صورت گرفته، روایات را منبع خوبی برای تفسیر ندانستند و بهترین شیوه را تفسیر علمی یافتند». ولی به نظر می رسد که این گروه این پیش زمینه ذهنی را داشته اند که مسائلی از قبیل عرش، کرسی، لوح و قلم و... با مسائل علمی ناسازگار است و در مقابل علم قرار دارد. حال آنکه اگر برای اثبات این گونه مسائل، دلایل علمی در دست نیست، اما دلیلی علمی بر رد آن نیز وجود ندارد. علامه طباطبایی در نهایت می گوید:« حتی ائمه نیز رغبتی نسبت به تفسیر علمی نشان نداده اند و همواره در تفسیر و تعلیم آیات، به خود آیات استشهاد می کردند و حتی در یک مورد، به دلیل های عقلی و فرضیه های علمی برای تفسیر آیات دست نزده اند». اما این گفته از جهاتی قابل نقد است: اولاً اگر پیامبر(ص) و ائمه(ع) به تفسیر علمی دست نزده اند به این دلیل نیست که با این شیوه مخالف بوده اند بلکه از این جهت بوده که جامعه آن روز از لحاظ علمی پیشرفت چندانی نداشت و با بعضی فرضیه های ناصحیح و خرافی روبرو بود. از این رو، اگر معصومین(ع) می خواستند به این کار دست زنند، ابتدا می بایست به تفصیل قوانین علمی را بیان کنند و سپس به تفسیر علمی آیات بپردازند و این کار مجال بسیاری می طلبید و پرداختن به آن سبب می شد که از بحث در مورد ضروریات و اصول و چارچوب دین بمانند. ثانیاً در تفسیر نمونه، حدیثی از امام علی(ع)نقل شده است که تفسیری کاملاً علمی است. این نشان می دهد که ائمه(ع) از میان این مطالب خودداری نکرده اند. تفسیر نمونه این حدیث را از الدر المنثور و روح المعانی نقل می کند. متن روایت به این شرح است:« خرج ابن ابی حاتم عن علی (ع)قال: تنشق السماء من المجره؛ یعنی، آسمان ها از کهکشان ها جدا می شوند». با توجه به این نکات و از آن جا که ارائه تفسیرهای علمی به پیدایش مبحثی با عنوان اعجاز علمی قرآن انجامیده است، به نظر می رسد این بحث قابل پژوهش و بررسی است، تا روشن شود که آیا اصولاً طرح برخی از نکته های علمی در متن قرآن می تواند به مثابه اعجاز تلقی شود یا نه.

روش شناسی

مکتب تفسیری اجتهادی علمی:

گرچه علم به مفهوم عرفی و معنای لغوی، هر دانشی را از هر طریقی به دست آمده باشد، دربند می گیرد، ولی طبق اصطلاح اخیر، علم خصوص دانش هایی است که از طریق تجربه حسی بدست آمده باشد و در عنوان«مکتب تفسیری اجتهادی علمی» از کلمه «علم»همین معنا اراده شده است؛ زیرا هرچند این اصطلاح از سوی پوزیتیویست ها مبتنی بر دیدگاه خاص آنان است که دایره معرفت یقینی و شناخت واقعی انسان را به امور حسی و تجربی محدود می داند و اندیشیدن در ماورای آن ها را لغو و بی حاصل می شمرد و ما این دیدگاه را نادرست می دانیم و علم را در خصوص دانش تجربی محدود نمی کنیم ولی از آن جا که این اصطلاح در سطح جهان رایج شده است، در این عنوان برای دلالت بر دانش های تجربی از واژه«علم» استفاده کرده و از آن خصوص این معنا را اراده می کنیم. برای «مکتب»نیز فرهنگ نویسان معانی و کاربردهای متعددی مانند آموزشگاه، جای کتاب خواندن، جایی که در آن نوشتن می آموزند، دفتر خانه، مدرسه، مجموعه اندیشه ها و افکار یک استاد که در جمعی نفوذ یافته باشد، پیروی از نظریه ای در فلسفه و هنر، و جز این ها ذکر کرده اند. با توجه به دو معنای اخیر می توان عنوان «مکتب تفسیری» را در مورد نظریه ای که درباره چگونه تفسیر کردن قرآن مطرح شده و طرفدارانی پیدا کرده است، به کاربرد و در عنوان بحث نیز از اصطلاح«مکتب تفسیری» همین معنا اراده شده است. بررسی تعریف های«تفسیر علمی»: الف)تعریف ذهبی: ذهبی در تفسیر علمی گفته است: از تفسیر علمی، تفسیری را اراده می کنیم که در عبارت های قرآن اصطلاح های علمی را حاکم می کند و استخراج علوم مختلف و آرا فلسفی از عبارت های قرآن کوشش می نماید؛ ب)تعریف محتسب: عبدالسلام عبدالمجید محتسب در تعریف«تفسیر علمی» چنین گفته است:«تفسیر علمی»تفسیری است که طرفداران آن درصدد برمی آیند عبارت های قرآن را مقهور نظریه ها و اصطلاحات علمی قرار دهند و نهایت کوشش را در استخراج مسائل علوم مختلف و آرای فلسفی از عبارات قرآن مبذول نمایند. تفاوت این تعریف با تعریف ذهبی لفظی است و در معنا هیچ تفاوتی ندارد؛ از این رو به بررسی مجدد نیازی نیست؛ ج)تعریف بکری: امین بکری در تعریف آن نوشته است:(تفسیر علمی)تفسیری است که از اصطلاح های علمی در قرآن سخن می گوید و در استخراج علوم مختلف و آرا فلسفی از آن تلاش می کند؛ د)تعریف ابوهجر: احمد عمر ابوهجر تعریف دیگری را ذکر و آن را نزدیک ترین تعریف به تفسیر علمی واقعی توصیف کرده و خود در تعریف آن گفته است: تفسیر علمی تفسیری است که مفسر در ضمن آن تلاش می کند عبارت های قرآن را در پرتو آنچه علم ثابت کرده است، بفهمد و سری از اسرار اعجاز قرآن را کشف کند؛ ه)تعریف فهد رومی: فهد بن عبدالرحمان رومی پس از بیان برخی تعریف های تفسیر علمی نزدیک ترین تعریف به جامع و مانع بودن را تعریف زیر دانسته است: تفسیر علمی عبارت است از کوشش مفسر در کشف ارتباط بین آیات هستی شناسانه قرآن کریم و اکتشافات دانش تجربی، به گونه ای که اعجاز قرآن به وسیله آن کشف شود و بر مصدر(هدایت) بودن آن برای هر زمان و مکان دلالت می کند. از آنچه در بررسی تعریف ذهبی بیان شد، به دست آمد برخی، همه کسانی را که گفته اند قرآن همه علوم را دربردارد از موافقان تفسیر علمی می دانند. بر اساس این دیدگاه ابوهجر گفته است: می توانیم بگوییم ریشه های اندیشه تفسیر علمی در عصر صحابه بوده است؛ زیرا دانشمندان (برای صحت تفسیر علمی) به سخن عبدالله ابن مسعود( که گفته است):« من اراد علم الاولین و الاخرین فلیتدبر القرآن؛ هر کس علم اولین و آخرین را می خواهد، باید در قرآن تدبر کند» استدلال کرده اند، ولی- همان گونه که در بررسی کلام ذهبی بیان شد- این دیدگاه نادرست است ممکن است شخصی قائل باشد که قرآن جامع همه علوم است، ولی تفسیر قرآن به وسیله دانش تجربی را صحیح نداند؛ بنابراین، نمی توان از کلام نقل شده از ابن مسعود و مانند آن، استفاده کرد که اندیشه تفسیر علمی ریشه در عصر صحابه داشته است. طبق تعریف و دیدگاه ما، افرادی را می توان از طرفداران مکتب اجتهادی علمی و موافقان تفسیر علمی به شمار آورد که به لزوم یا حسن کمک گرفتن از دانش های تجربی در تفسیر آیات نظر داده باشند و یا بخشی از آیات قرآن را به کمک دانش های تجربی تفسیر کرده و در عمل از این مکتب پیروی کرده باشند گرچه پیشرفت های خیره کننده علوم تجربی در قرون متأخر که توجه دانشمندان و حتی دانشمندان مسلمان را به خود جلب کرده است، موجب شده در تفسیر به مکتب اجتهادی علمی توجه بیشتری شود و افرادی بر اساس این مکتب کتاب های تفسیری تألیف کنند، ولی با نگاه به تفسیرها کتاب هایی که در زمان های گذشته تألیف شده، معلوم می شود استفاده از دانش های تجربی در تفسیر آیات ویژه عصر حاضر نبوده و در قرون گذشته نیز وجود داشته است. یکی از کسانی که می توان گفت در قرون گذشته به این مکتب تفسیری تمایل داشته و روشن شدن معنا و مفاد بخشی از آیات را بر دانش تجربی متوقف می دانسته، ابوحامد محمد غزالی- متوفای 505هجری قمری- است؛ زیرا در جواهر القرآن گفته است: معنای کامل قول خدای متعال[یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ‌ الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ‌ فِی أَیِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَکَّبَکَ‌ ] را نمی فهمد مگر کسی که تشبیه ظاهر و باطن اعضای انسان را شناخته باشد و عدد، انواع، حکمت و منافع آن را بداند... همچنین کسی که به تسویه، نفخ و روح آگاه نباشد، معنای کامل قول خدای متعال[ ... سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی ] را نمی فهمد. ذیل آیه [وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ‌ ] نوشته است: این کار(خدای متعال) را نمی فهمد، مگر کسی که طب را کاملاً شناخته باشد. فخر رازی متوفای 606هجری قمری نیز از کسانی است که در تفسیر بخشی از آیات به داده های علوم تجربی عصر خود توجه کرده و معنای آیات را با توجه به آن بیان کرده است؛ در هر صورت، مکتب تفسیری اجتهادی علمی در قرون متأخر مورد توجه برخی دانشمندان می توان از محمد بن احمد اسکندرانی، ‌سید احمدخان هندی، و طنطاوی بن جوهری مصری یاد کرد. شیخ خالد عبدالرحمن العک نیز تفسیر علمی را نوعی تفسیر اشاری به شمار آورده و بر جواز، بلکه ضرورت آن تأکید و شروطی را برای آن بیان کرده است. در برخی تفسیرهای معاصر نیز نمونه هایی از تفسیر علمی و استفاده از داده های علوم تجربی در روشن کردن مفاد برخی آیات مشاهده می شود.

مخالفان تفسیر علمی

ذهبی، ابواسحاق شاطبی متوفای 790ه.ق را با استناد به آنچه در کتاب الموافقات وی آمده است، رئیس مخالفت با اندیشه تفسیر علمی در زمان های گذشته معرفی کرده و خود نیز دیدگاه او را اختیار کرده است. ابوحجر نیز شاطبی را از مشهورترین مخالفان تفسیر علمی در قدیم دانسته و او را در فصلی جداگانه در صدر مخالفان تفسیر علمی آورده و از افراد زیر با عنوان مخالفان تفسیر علمی در عصر جدید یاد کرده است. 1.محمدرشید رضا شاگرد محمد عبده و نویسنده تفسیرالمنار- متوفای 1935م؛ 2. شیخ محمود شلتوت دانشمند معروف مصری و مدیر دانشگاه«الازهر»-متوفای 1964م؛ 3.استاد امین خولی- نویسنده مقاله«التفسیر» در دائره المعارف الاسلامیه متوفای 1965م؛ 4.استاد عباس محمود عقاد- نویسنده معروف و عضو مجمع لغوی در قاهره، دمشق و بغداد متوفای 1964م؛ 5.استاد محمد غزه دروزة نابلسی فلسطینی- مؤلف التفسیر الحدیث؛ 6.محمد عبدالعظیم زرقانی مؤلف کتاب مناهل العرفان فی علوم القرآن؛7.سید قطب-مؤلف تفسیر فی ظلال القرآن متوفای 1966م؛ 8.علی عبدالواحد وافی رئیس بخش مطالعات فلسفی و اجتماعی دانشگاه«قاهره»-و...؛9.استاد اسماعیل مظهر-صاحب ترجمه کتاب بین الدین و العلم تألیف اندروسکت. ولی معلوم نیست همه این افراد با تفسیر علمی به معنای کمک گرفتن از یافته های علوم تجربی در روشن تر شدن معنا و مقصود آیات، ‌مخالف باشند؛ ممکن است برخی از آنان به لحاظ انکار اشتمال قرآن بر همه علوم، از مخالفان تفسیر علمی به شمار آمده باشند و- همان گونه که در مباحث گذشته بیان شد- اشتمال قرآن بر همه علوم امری است و کمک گرفتن از یافته های علوم تجربی امری دیگر؛ ممکن است شخصی با امر اول مخالف باشد، ولی با امر دوم مخالف نباشد. از آنچه در بررسی دلایل مخالفان تفسیر علمی بیان شد، به این نتیجه رهنمون می شویم که اگر تفسیر علمی در چهارچوب قواعد ادبی و اصول عقلایی محاوره و رعایت قواعد تفسیر انجام گیرد، نه تنها منعی ندارد، بلکه مطلوب نیز هست؛ البته باید توجه داشت که تفسیر علمی در همه آیات قرآن راه ندارد، قلمرو استفاده از آن خصوص آیاتی است که موضوع آن ها پدیده های طبیعی و اموری است که در علوم تجربی از آن ها بحث شده است در این دسته از آیات می توان از یافته های قطعی علوم تجربی به عنوان ویژگی ها و مشخصات خارجی موضوع آیات کمک گرفت و معنا و مفاد آیات را آشکارتر کرد. این گونه تفسیر نه تنها با اصول عقلایی محاوره مخالفت ندارد، بلکه- همان گونه که در روششناسی تفسیر قرآن بیان شده است-ویژگی های موضوع سخن یکی از اموری است که عقلا در گفتگوهای خود به عنوان قرینه از آن استفاده می کنند، و در فهم مفاد سخن توجه به آن ضروری است؛ از این رو، در تفسیر این دسته از آیات توجه نکردند به ویژگی ها و مشخصاتی که برای موضوع آن ها از طریق علوم تجربی کشف شده است، خلاف روش عقلا در فهم مفاد متون است. در روایات تفسیری نقل شده از پیامبر و امامان معصوم- علیهم السلام- نیز توجه به مشخصات خارجی موضوع آیات و کمک گرفتن از آن ها برای آشکار کردن معنا و مفاد آیات دیده می شود.

روش تفسیر علمی قرآن

خورشید اسلام، در سرزمین عربستان طلوع کرد و اعراب آن سرزمین را که تعداد افراد باسواد آن ها، از تعداد انگشتان تجاوز نمی کرد به علم و دانش دعوت کرد و قرآن را، به عنوان معجزه معرفی نمود. قرآن با دعوت به تفکر و تعمق در آیات الهی، خلقت آسمان ها، زمین و... مردم را از خواب جهل و غفلت بیدار کرد. مسلمانان که با فتوحات عظیم در قرن اول هجری، به سرزمین های تازه ای دست یافته بودند، هر روز با افکار نو و ادیان دیگری آشنا می شدند. با فروکش کردن نسبی جنگ ها، تبادل فرهنگی بین اسلام، ‌ادیان و تمدن های ایران، روم و یونان آغاز شد و ترجمه آثار دیگر ملل،‌ در دوره هارون الرشید و مأمون شدت گرفت. ترجمه و تألیف آثار غیرمسلمانان، در زمینه علوم مختلف، و انتقال آن ها به کشور پهناور اسلامی موجب شد تا تعارضاتی بین ظاهر بعضی آیات قرآن و علوم جدید به نظر آید. دانشمندان مسلمان، در همان قرن های اولیه اسلام، در تلاش برای رفع این معضل، دو طریق را انتخاب کردند که به این شرح است: الف رد مطالب باطل این علوم که برای آگاهی مردم و ارشاد آنان صورت می گرفت؛ زیرا بعضی از مبانی فلسفی و علمی یونان، قابل خدشه و اشکال بود و از طرفی با دین اسلام هم به معارضه برخاسته بود؛ بر این اساس، کتاب هایی مانند: تهافت الفلاسفه(تألیف ابوحامد غزالی) و مفاتیح الغیب(تألیف فخر رازی) نوشته شد؛ ب: انطباق آیات قرآن، با علوم تجربی یونان، تا به مردم ثابت کنند که قرآن بر حق و مطالب علمی آن صحیح است؛ از این رو، آیاتی از قرآن، مانند آسمان های هفتگانه(سبع سماوات) را بر سیارات هفتگانه که در نجوم یونانی، اثبات شده بود حمل کردند و از این جا بود که روش تفسیر علمی پدید آمد و رشد کرد. اما این شیوه تفسیر که همواره با جذابیت خاصی برای جوانان و افراد تحصیل کرده همراه بوده در طول تاریخ به صورت یکنواخت رشد نکرده است؛ بلکه گاهی تحت تأثیر عواملی اوج گرفته و بعضی اوقات رونق خود را از دست داده است. این شیوه تفسیر به طور عمده سه دوره داشته است: دوره نخست از حدود قرن دوم هجری تا حدود قرن پنجم بود که با ترجمه آثار یونانی به عربی آغاز شد و به بعضی از مسلمانان، سعی کردند آیات قرآن را، با هیئت بطلیموسی تطبیق کنند( مانند بوعلی سینا). نمونه های مکتوب تفسیر علمی را در آثار بوعلی سینا(370-428ق)یافت می شود. دوره دوم از حدود قرن ششم، شروع شد؛ هنگامی که بعضی دانشمندان به این نظریه متمایل شدند که همه علوم در قرآن وجود دارد و می توان علوم مختلف را، از قرآن کریم استخراج کرد(در این مورد غزالی سرآمد بود). این دو نوع از تفسیر علمی(تطبیق قرآن با علوم و استخراج علوم از قرآن) قرن ها، ادامه داشتن و هر زمان دانشمندان مسلمان، به موافقت یا مخالفت با آن می پرداختند. دوره سوم از تفسیر علمی که موجب اوج گیری و رشد فوق العاده آن گردید،‌ از زمانی شروع شد که در قرن 18 میلادی به بعد علوم تجربی در مغرب زمین رشد کرد، و کتاب های مختلف در زمینه علوم فیزیک، شیمی، پزشکی و کیهان شناسی به عربی ترجمه گردید؛ این دوره جدید، به ویژه در یک قرن اخیر، که در جهان اسلام، اثرات خود را در مصر و هندوستان بر جای گذاشت، موجب شد تا دانشمندان مسلمان، در صدد انطباق قرآن با علوم تجربی برآیند. این مسئله آن موقع اهمیت بیشتری یافت که تعارض علم و دین در اروپا، اوج گرفت و کتاب مقدس، به خاطر تعارضات آن با علوم جدید هر روز عقب نشینی تازه ای می کرد و میدان برای پیدایش افکار الحادی و ضد دینی باز می شد هجوم این افکار به کشورهای اسلامی و تفوق صنعتی غرب، موجب جذب جوانان مسلمان به فرهنگ غربی می گشت. در این میان عده ای از دانشمندان مسلمان، از سردرد و برای دفاع از قرآن و با توجه به سازگاری علم و دین در نظر اسلام، به میدان آمدند تا نشان دهند که آیات قرآن، نه تنها با علوم جدید در تعارض نیست بلکه برعکس، یافته های علمی، اعجاز علمی قرآن را اثبات می کند؛ از این رو، به استخدام علوم در فهم قرآن اقدام کردند و تفسیرهای علمی نوشته شد؛ هر چند در این میان بعضی افراط کرده یا یکسره جذب فرهنگ غربی شدند و به تأویل و تفسیر به رأی در آیات قرآن دست زدند و از آن جا که مبانی تفسیری این روش بررسی کامل نشده بود- دچار انحراف شدند یا عده ای از مغرضان آن ها، برای اثبات افکار انحرافی خود دست به تفسیر علمی و تأویلات نا به جا زدند و همین طلب موجب شد تا احساسات بعضی مسلمانان، برافروخته شود و در مقابل تفسیر علمی موضع گیری کنند و آن را یکسره به باد حمله بگیرند و آن را نوعی تفسیر به رأی یا تأویل غلط آیات قرآن بدارند؛ در این میان بسیاری از عالمان،‌ و دانشمندان و مفسران، در ایران و مصر راه انصاف پیمودند و بین انواع تفسیر علمی و اهداف پویندگان آن، فرق گذاشتند و به اصطلاح حایل به تفصیل شدند. به طور خلاصه علل عمده شروع و گسترش این روش تفسیری در بین مسلمانان چنین بود: 1. توجه قرآن به علم، ذکر مثال های علمی و ترغیب به تفکر در آیات الهی در آسمان ها، زمین و خود انسان که موجب رشد علوم، معرف و مقایسه آن ها با آیات قرآن شد؛ 2.ترجمه آثار علوم طبیعی و فلسفی از یونان، روم و ایران با عربی و نشر آن در بین مسلمانان که از قرن دوم هجری به بعد صورت گرفت؛ 3.این تفکر که همه علوم و قرآن هست و ما باید آن ها را از آیات، به دست آوریم؛ 4.توجه به علوم طبیعی و کشفیات جدید، برای اثبات اعجاز علمی قرآن نیز، به رشد تفسیر علمی کمک کرد؛ 5.پیروزی تفکر اصالت حس، در اروپا و تأثیرگذاری آن بر افکار مسلمانان و به وجود آمدن گروه های التقاطی یا انحرافی، در میان مسلمانان که به تأویل و تطبیق آیات قرآن، منجر شد؛ 6.حس دفاع دانشمندان مسلمان در مقابل حملات غربی ها به دین و القای تفکر تعارض علم و دین، موجب شد تا سازگاری آیات قرآن با علوم تجربی، در تفاسیر و کتاب ها وارد شود.

گونه های تفسیر علمی

تفسیر علمی، نوعی از روش تفسیری است که خود دارای روش های فرعی متفاوتی است که بعضی سر از تفسیر به رای و شماری منجر به تفسیر معتبر و صحیح می شود: الف استخراج همه علوم از قرآن کریم: طرفداران قدیمی تفسیر علمی؛ مانند: ابن ابی الفضل المرسی، غزالی و... کوشیده اند تا همه علوم را از قرآن استخراج کنند؛ زیرا عقیده داشتند که همه چیز در قرآن وجود دارد و در این راستا، آیاتی را که ظاهر آن ها با یک قانون علمی سازگار بود، بیان می کردند و هرگاه ظواهر قرآن کفایت نمی کرد، دست به تأویل، می زدند و ظواهر آیات را به نظریات و علومی که در نظر داشتند، بر می گرداندند و از اینجا بود که علم هندسه، حساب، پزشکی، هیئت، جبر، مقابله و جدل را از قرآن استخراج می نمودند. ب. تطبیق و تحمیل نظریات علمی بر قرآن کریم این شیوه از تفسیر علمی، در یک قرن اخیر رواج یافته و بسیاری از افراد با مسلم پنداشتن قوانین و نظریات علوم تجربی سعی کردند تا آیاتی موافق آن ها در قرآن بیابند و هرگاه آیه ای موافق با آن ها نمی یافتند، دست به تأویل یا تفسیر به رأی زده و آیات را برخلاف معانی ظاهری، عمل می کردند؛ ج. استخدام امور برای فهم و تبیین بهتر قرآن: در این شیوه از تفسیر علمی، مفسر با دارا بودن شرایط لازم و با رعایت ضوابط تفسیر معتبر، اقدام به تفسیر علمی قرآن می کنند. یعنی تلاش می کند که با استفاده از مطالب قطعی علوم- که از طریق دلیل عقلی پشتیبان می شود و با ظاهر آیات قرآن- طبق معنای لغوی و اصطلاحی موافق است، به تفسیر علمی بپردازد و معانی مجهول قرآن را کشف و در اختیار انسان های تشنه حقیقت قرار دهد این شیوه تفسیر علمی، بهترین نوع بلکه تنها نوع صحیح از تفسیر است. ما در مبحث آینده، معیار این گونه تفسیر را، به طور کامل بیان خواهیم کرد، اما در این جا تأکید می کنیم که در این شیوه تفسیری، باید از هرگونه تأویل و تفسیر به رأی، پرهیز کرد و تنها به طور احتمالی از مقصود قرآن سخن گفت؛ زیرا علوم تجربی به خاطر استقرای ناقص، و مبنای ابطال پذیری که اساس آن هاست، کمتر می تواند مطلب علمی قطعی بیان کند.
روش تفسیر علمی قرآن، همچون دیگر روش های تفسیری دارای مبانی عام تفسیری و روش شناسی است که در همه روش های تفسیری جاری است همچون جواز و امکان تفسیر قرآن، و ممنوعیت تفسیر به رأی و حجیت ظواهر و نصوص قرآنی و نیز دارای مبانی خاص است که پیش فرض های این روش به شمار می آید، و از آن جا که این مبانی در جای خود اثبات می شود در این جا بدان ها اشاره می شود: الف. قطعی نبودن غالب مطالب علوم تجربی؛ ب. همه علوم از ظواهر آیات قرآن قابل استفاده نیست؛ ج. رابطه سازگارانه بین قرآن و علم؛ د. هدف اصلی قرآن هدایت مردم به سوی خداست.

دیدگاه ها

نقد و تحلیلی بر دیدگاه های تفسیر علمی قرآن کریم

مفسران دانشمندان مسلمان در مورد تفسیر علمی قرآن سه دیدگاه متمایز دارند: دیدگاه موافق تفسیر علمی، دیدگاه مخالف تفسیر علمی و دیدگاه تفصیل خاص.
الف: دیدگاه موافق تفسیر علمی: 1.تفسیر علمی قرآن با سه دیدگاه موافق، مخالف و تفصیل رو به روست؛ 2.موافقان تفسیر علمی در پی اثبات ضرورت این تفسیر و استقلال آن از سایر تفسیرها هستند. ایشان، همچنین عقل و استدلال های عقلی و اعجاز عددی را در تفسیر علمی قرآن بسیار کاربرد می دانند و با برخی اخبار روایی واحد در پی اثبات آن هستند؛ 3. از مجموع دلایل ارائه شده برای مخالفت و رد تفسیر علمی قرآن نتیجه می گیریم که بیشتر آن ها، برای رد قسم خاصی از تفسیر علمی(مانند استخراج همه علوم از قرآن یا تطبیق علوم بر قرآن)بود. مطلب دیگر آن که بسیاری از اشکالات، در مورد سوءاستفاده از تفسیر علمی، برای اثبات افکار انحرافی یا تفسیر به رأی بوده است که این اشکال به افراد است، نه به شیوه تفسیر خاص؛ 4.برخی دانشمندان و مفسران اسلامی قسمی از تفسیر علمی را با شرایطی پذیرفته و قسمت دیگر را رد کرده اند که به آن«دیدگاه تفسیر علمی» می گویند؛ 5.دیدگاه تفصیل بیشتر مورد اعتقاد و قبول مفسران متأخر است؛ 6.طرفداران دیدگاه تفصیل تفسیر علمی معتقدند:« تفسیر علمی،‌شیوه های فرعی و اقسام مختلفی دارد که مهم ترین آن عبارتند از: تفصیل بین تطبیق(تحمیل) و غیر آن در تفسیر علمی، تفصیل بین علوم قطعی و غیرقطعی، تفصیل بین نسبت دادن قطعی و احتمالی، تفصیل بین استفاده از علوم فهم قرآن و تفصیل بین تفسیر علمی افراطی و غیرافراطی».

تفسیر علمی قرآن از دیدگاه موافقان و مخالفان

به طور کلی از آراء و اقوال موافقین تفسیر علمی می توان دریافت که آنان شرایط و ضوابط را برای تفسیر علمی برشمرده اند از جمله: شرایط تفسیر علمی: تفسیر علمی باید در چارچوب مشخصی صورت می گیرد که ذیلاً‌ به برخی از آن ها اشاره می شود: 1. در تفسیر، علوم را بر آیات تحمیل نکرده و بی جهت آیات را به سمت علوم نکشیم و بالعکس؛ 2.در فهم قرآن از حقیقت به مجاز عدول نکرده، مگر این که قراین روشنی داشته باشیم که ما را از حقیقت لفظ منصرف نموده و به مجاز برساند، زیرا اگر از این قاعده اساسی پیروی نکنیم به خطاهای زیادی در علم تفسیر منجر خواهد شد؛ 3. منبع تفسیر از مصادر خمسه تفسیر قرآن باشد، یعنی تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر قرآن به حدیث، تفسیر قرآن به اقوال صحابه، تفسیر قرآن به اقوال تابعین تفسیر بر اساس لغات عرب. تفسیر با سیاق آیات موافق باشد و با آن منافاتی نداشته باشد. تفسیر علمی با معجزات و اخبار غیبی تعارض نداشته باشد، زیرا معجزات امور خارق العاده ای است که مخالف عقل نبوده و خداوند به سبب آن انبیای خود را تأیید فرموده است. آیات خلقت را فقط بر اساس علوم یقینی و استوار تفسیر کنیم نه بر اساس فرضیه ها و نظریاتی که دائماً ‌در حال بررسی و آزمایش هستند. مفسر سعی نکند تا معانی آیات را از معنای اصلی آن دور کند تا نظریاتی را که صحت آن ثابت نشده است تأیید نماید. تفسیر شامل همه دلالت ها و قواعد زبان عربی باشد؛ به طوری که اخلافی در آن وجود نداشته باشد. از جمله تفسیری که به اخبار غیبی تعرض دارد،‌ بعضی آیه:[ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ‌ ] «سپس روزی که مقدارش به حساب شمارگان هزار سال است، ‌باز(حقایق و ارواح را) به سوی خود بالا می برد»، را این گونه تفسیر علمی کردند که منظور فاصله بین دو نفخه صور می باشد که هزار سال است.
منبع مقاله: نشریه دین، شماره 187